vasael.ir

کد خبر: ۸۳۸۵
تاریخ انتشار: ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۳:۰۰ - 17 May 2018
آیت الله مقتدایی/ جلسه ۳ و ۴

ولایت فقیه| اجرای کامل عبادت فردی نیازمند وجود حکومت اسلامی است

وسائل ـ آیت الله مقتدایی در خصوص ضرورت تشکیل حکومت اسلامی گفت: احکام عبادات فردی نظیر روزه و نماز نیز برای این که به صورت کامل در جامعه اسلامی اجرا شود نیازمند وجود حاکم اسلامی است.

به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله مقتدایی، در سومین و چهارمین جلسه درس خارج فقه ولایت فقیه که در روز سه شنبه 14 شهریور سال 96 در مدرسه مبارکه دارالشفاء برگزار شد، به بررسی ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت معصوم و ادله آن پرداخت.

آیت الله مقتدایی در ابتدای درس خارج ولایت فقیه گفت: مرحوم امام خمینی در اول کتاب ولایت فقیه و مکاسب به بحث از ضرورت وجود حکومت اسلامی پرداخته اند و اولین دلیل را خ.د احکام اسلام بیان می کند.

وی در ادامه تبیین نظریه امام افزود: تمام نیازهای انسان در اسلام موجود است و اگر بررسی کنیم احکام دو دسته است: ۱- احکام حکومتی، اجتماعی و سیاسی: مانند حدود، دیات، تعزیرات و غیره که مربوط به تشکیل حکومت است. گرفتن زکات و خمس و تقسیم بین افراد مستحق آن که در آیات قرآن نیز موارد متعددی مانند قطع دست سارق را می توان شاهد آورد.

آیت الله مقتدایی به قسم دوم اشاره کرد و گفت:  قسم دوم احکام فردی: مانند نماز و روزه است که هر مومنی باید با خدای خودش ارتباط داشته باشد که اگر همین احکام عبادی را نیز اجمالاً بررسی کنیم متوجه خواهیم شد که همین موارد شبیه نماز و روزه نیز صرفاً عبادی نیستند و مشمول سیاست خواهند شد.

 وی در ادامه با اشاره به روایت مرحوم صدوق از امام رضا(علیه السلام) تصریح کرد: از این روایت استفاده می شود که تشکیل نماز جمع باید به وسیله رهبر باشد. شخص ولی فقیه یا منسوب ایشان باید اقامه نماز جمعه داشته باشد لذا نماز جمعه سیاسی است و در هر زمانی که تشکیل شد نشانه وجود حکومت اسلامی است که زمامدار آن فقیه است و این چنین وظایفی دارد.

تقریر درس

آیت الله مقتدایی در جلسه گذشته در اثبات ضرورت تشکیل حکومت اسلامی گفت: با بررسی قوانین اجتماعی و فردی اسلام از قبیل جهاد، خمس، زکات، جزائیات، قصاص و نماز متوجه می شویم که حفظ این قوانین مستلزم تشکیل حکومت اسلامی است.

ضرورت تشکیل حکومت اسلامی

در هر عصری و زمانی که غیبت حضرت صاحب امر (عج) باشد، حکومت اسلامی ضرورت دارد. باید حکومت عادله ای وجود داشته باشد که امت اسلامی تحت زعامت آن حکومت به سر ببرند و در امان و آسایش باشند. اگر چنین حکومتی نباشد واجب است که اهتمام بورزند و چنین حکومت اسلامی تحت زعامت ولی فقیه را تشکیل دهند. این مساله واجب و تکلیف است و باید چنین حکومتی باشد و اگر نیست تکلیف است که تشکیل شود.

مرحوم امام (ره) اولین مساله ای که در ولایت فقیه و مکاسب بیان می کنند همین مساله «ضرورة حکومت الاسلامی» است.

استدلال ایشان چند وجه داشت:

اولین دلیل استفاده از خود احکام اسلام است که اجرای آن متوقف بر حکومت اسلامی است. شارع مقدس نیز راضی نیست که احکام معطل بماند.

تمام نیازهای انسان در اسلام موجود است و اگر بررسی کنیم احکام دو دسته است:

1-    احکام حکومتی، اجتماعی و سیاسی: مانند حدود، دیات، تعزیرات و غیره که مربوط به تشکیل حکومت است. گرفتن زکات و خمس و تقسیم بین افراد مستحق آن که در آیات قرآن نیز موارد متعددی مانند قطع دست سارق را می توان شاهد آورد.

«وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُما جَزاءً بِما کَسَبا نَکالاً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ»[1]

«وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‏ فَقاتِلُوا الَّتی‏ تَبْغی‏ حَتَّى تَفی‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّه‏»[2]

«وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْ‏ءٍ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُون‏»[3]

اگر در بین مردم، حکومت نافذه ای با قدرت نباشد که بتواند جنگ کند و تجهیزات نظامی داشته باشد، مقصود آیه فهیمده نمی شود. پس تا حکومتی این چنین نباشد احکام و حدود الهی اجرا نخواهد شد.

قطعاً شارع  مقدس چنین اجازه ای نمی دهد که در زمان غیبت امام زمان (عج) این احکام ساقط شود و دستورات شرع روی زمین بماند.

از خود احکام اجتماعی ما ضرورت وجود حکومت اسلامی در هر زمانی به خصوص در زمان غیبت حضرت را استخراج می کنیم.

2-    احکام فردی: مانند نماز و روزه: هر مومنی باید با خدای خودش ارتباط داشته باشد که اگر همین احکام عبادی را نیز اجمالاً بررسی کنیم متوجه خواهیم شد که همین موارد شبیه نماز و روزه نیز صرفاً عبادی نیستند و مشمول سیاست خواهند شد. در جلسه گذشته بیان شد که تشریع نماز که صادر شد حضرت به صورت نماز جماعت آن را اقامه نمودند.

در زمانی که در مکه بودند نتوانستند نمازجمعه را برپا نمایند اما به مدینه که آمدند گروهی از مسلمانان که در مکه به ایشان ایمان آورده بودند و نامشان مهاجرین بود اقامه جماعت و جمعه داشتند. ولو این که نماز امر عبادی است اما مطلوب این است که به صورت جماعت اقامه شود و روایات فراوانی دال بر این مطلب است. بیان شد که در جنگ نیز این امر وجود دارد که به صورت جماعت نماز را اقامه کنند.

«وَ إِذا کُنْتَ فیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَکَ وَ لْیَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذا سَجَدُوا فَلْیَکُونُوا مِنْ وَرائِکُمْ وَ لْتَأْتِ طائِفَةٌ أُخْرى‏ لَمْ یُصَلُّوا فَلْیُصَلُّوا مَعَکَ...»[4]

باید شمشیر و نیزه به همراهشان باشد و اقتدا به جماعت نمایند و همان نماز خوفی است که بیان می شود و کیفیت خاص خودش را دارد. فلسفه این نماز برای غافل نشدن از دشمن است که در عین آمادگی برای جنگ، نماز جماعت نیز اقامه می گردد. زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به مدینه هجرت کردند، اولین جمعه اقدام به برپایی نماز جمعه فرمودند که جمعیت اولیه آن صد نفر بوده است.

در نماز جمعه ابتدا دو خطبه خوانده می شود که بعد از حمد و ثنای الهی و درود به پیامبر اسلام و امر به تقوا، لازم است که مردم را به بندگی و اطاعت پروردگار ترغیب نمایند. بیان مسائل اجتماعی و سیاسی در نماز جمعه بعد از این مراحل لازم است.

مرحوم صدوق (ره) از امام رضا علیه السلام روایتی را نقل می کند «وَ فِی الْعِلَلِ وَ عُیُونِ الْأَخْبَارِ بِأَسَانِیدَ تَأْتِی عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: إِنَّمَا جُعِلَتِ الْخُطْبَةُ یَوْمَ الْجُمُعَةِ- لِأَنَّ الْجُمُعَةَ مَشْهَدٌ عَامٌّ فَأَرَادَ أَنْ یَکُونَ لِلْأَمِیرِ سَبَبٌ إِلَى مَوْعِظَتِهِمْ وَ تَرْغِیبِهِمْ فِی الطَّاعَةِ وَ تَرْهِیبِهِمْ مِنَ الْمَعْصِیَةِ وَ تَوْقِیفِهِمْ عَلَى مَا أَرَادَ مِنْ مَصْلَحَةِ دِینِهِمْ وَ دُنْیَاهُمْ وَ یُخْبِرُهُمْ بِمَا وَرَدَ عَلَیْهِمْ مِنَ (الْآفَاقِ مِنَ) الْأَهْوَالِ الَّتِی لَهُمْ فِیهَا الْمَضَرَّةُ وَ الْمَنْفَعَةُ وَ لَا یَکُونُ الصَّابِرُ فِی الصَّلَاةِ مُنْفَصِلًا وَ لَیْسَ بِفَاعِلٍ غَیْرُهُ مِمَّنْ یَؤُمُّ النَّاسَ فِی غَیْرِ یَوْمِ الْجُمُعَةِ- وَ إِنَّمَا جُعِلَتْ خُطْبَتَیْنِ لِیَکُونَ وَاحِدَةٌ لِلثَّنَاءِ عَلَى اللَّهِ وَ التَّمْجِیدِ وَ التَّقْدِیسِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْأُخْرَى لِلْحَوَائِجِ وَ الْإِعْذَارِ وَ الْإِنْذَارِ وَ الدُّعَاءِ وَ لِمَا یُرِیدُ أَنْ یُعَلِّمَهُمْ مِنْ أَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ مَا فِیهِ الصَّلَاحُ وَ الْفَسَادُ.»[5] روز جمعه سبب اجتماع مردم است و به امیر تکلیف می شود که خطبه بخواند و مردم را موعظه کند و به اطاعت خدا ترغیب نماید و مصالح دین و دنیا را برای مردم بازگو نماید. باید امیر اخبار جهانی را به مردم اطلاع دهد.

این روایت نشان می دهد که باید امیری باشد که نمازجمعه را برپا نماید یا نماینده ای برای اقامه نماز جمعه داشته باشد. پس نماز امر ارتباط انسان با خداست ولیکن این موارد نیز در آن جاری است. از این روایت استفاده می شود که تشکیل نماز جمع باید به وسیله رهبر باشد. شخص ولی فقیه یا منسوب ایشان باید اقامه نماز جمعه داشته باشد.

پس دو دسته احکام را بیان کردیم که برخی فردی و برخی حکومتی بود و از هر دو دسته ثابت شد که دین ما اجتماعی و وابسته به داشتن حکومت اسلامی است.

روایت عبدالله بن سنان

«رَوَى عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ عَلَى الْإِمَامِ أَنْ یُخْرِجَ الْمَحْبُوسِینَ فِی الدَّیْنِ- یَوْمَ الْجُمُعَةِ إِلَى الْجُمُعَةِ وَ یَوْمَ الْعِیدِ إِلَى الْعِیدِ فَیُرْسِلَ مَعَهُمْ فَإِذَا قَضَوُا الصَّلَاةَ وَ الْعِیدَ رَدَّهُمْ إِلَى السِّجْنِ

در روز عید و جمعه که نماز مخصوص خوانده می شود، زندانیان مدیون را باید در نماز حاضر نمایند و در روز عید نیز این کار را انجام دهند و زمانی که نمازشان تمام شد آنان را به زندان برگردانند.

پس یکی از وظایف رهبر جامعه این است و برای این کار نیاز به نیرو دارد پس در هر زمانی باید امیری باشد و حکومت نیاز به زندان و نیرو دارد. از طرف دیگر دستگاه قضایی نیاز دارد که عده ای را محاکمه و به زندان بیندازد و زندان نیاز به نگهبان دارد.

اقامه نماز جمعه وظیفه حکومت اسلامی

از مجموع روایات استفاده می شود که نماز جمعه سیاسی است و در هر زمانی که تشکیل شد حکومتی است که زمامدار است و این چنین وظایفی دارد. پس عده ای از احکام متوقف بر تشکیل حکومت است که اگر نباشد زمین می ماند و برخی احکام فردی است ولی با سیاست مخلوط شده است مانند نماز جمعه که از آن نیز بدین صورت استفاده کردیم.

در سایر عبادات مانند خمس و زکات نیز همین قضیه را مطرح کردیم.

در روزه نیز به همین صورت است و مشخص است که در این عبادت نیاز به امیری داریم که به صوم یا افطار حکم کند. در مورد یوم الشک که نمی دانیم روز اول ماه است یا آخر ماه باشد اینجا وظیفه امیر است که اعلام کند و تکلیف را مشخص نماید این مساله در روایات نیز ثابت شده است:« مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُوسُفَ بْنِ عَقِیلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَیْسٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا شَهِدَ عِنْدَ الْإِمَامِ شَاهِدَانِ أَنَّهُمَا رَأَیَا الْهِلَالَ مُنْذُ ثَلَاثِینَ یَوْماً أَمَرَ الْإِمَامُ بِالْإِفْطَارِ وَ صَلَّى فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ إِذَا کَانَا شَهِدَا قَبْلَ زَوَالِ الشَّمْسِ فَإِنْ شَهِدَا بَعْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ أَمَرَ الْإِمَامُ بِإِفْطَارِ ذَلِکَ الْیَوْمِ وَ أَخَّرَ الصَّلَاةَ إِلَى الْغَدِ فَصَلَّى بِهِمْ.» قطعاً مراد از امام که در روایت آمده است، صرفاً امام معصوم نیست.

اگر دو شاهد نزد امام شهادت دهند که ماه را رویت کرده ایم روزه سی ام ثابت می شود که روز عید است و ایشان به افطار امر می کند و بر تمام مسلمین لازم است که عید بگیرند و روزه حرام است. اگر قبل از ظهر شهادت دهند امام امر به افطار می کند و نماز عید را برپا می کند اما اگر بعد از ظهر شهادت دهند باید نماز عید را به تاخیر بیندازند و فردا صبح برپا دارند.

در زمان آیت الله بروجردی چنین اتفاقی افتاد که بعد از ظهر ثابت شد عید است و مردم افطار کردند. ایشان مرجع تقلید بودند و امام نبودند ولی زمانی که اعلام کردند برای ایشان عید ثابت شده است مقلدین ایشان همان روز را عید گرفتند.

اگر حکومتی بود و ولی امر حکم کرد که امروز عید است بر تمام مسلمانان واجب است که عید بگیرند ولو این که مقلد ایشان نباشند. روایاتی در باب تقیه نیز داریم که باید مورد دقت واقع شود.

روایتی را مرحوم صدوق از عیسی ابن ابی منصور نقل می کند که بدان می پردازیم: « وَ قَدْ رُوِیَ عَنْ عِیسَى بْنِ أَبِی مَنْصُورٍ أَنَّهُ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی الْیَوْمِ الَّذِی یَشُکُّ فِیهِ النَّاسُ فَقَالَ یَا غُلَامُ اذْهَبْ فَانْظُرْ أَ صَامَ الْأَمِیرُ أَمْ لَا فَذَهَبَ ثُمَّ عَادَ فَقَالَ لَا فَدَعَا بِالْغَدَاءِ فَتَغَدَّیْنَا مَعَهُ.»[6] در روزی که در مورد ماه شک داشتیم خدمت امام صادق علیه السلام نشسته بودیم، حضرت غلامشان را صدا زدند و فرمودند برو ببین که امروز خلیفه دستور داده که روزه بگیرند یا خیر؟ غلام آمد و گفت که امروز را عید گرفته اند. حضرت امر فرموند که صبحانه بیاور.

این مساله تقیه بوده است زیرا عیسی بن ابی منصور از درباریان خلیفه بوده است و با وجود او حضرت این گونه امر فرمودند. حضرت طبق دستور حاکم آن روز را عید گرفتند.

روایت دیگر

مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی نقل می کند: «مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَیُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَیْنِ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏ أَنَّهُ قَالَ وَ هُوَ بِالْحِیرَةِ فِی‏ زَمَانِ‏ أَبِی‏ الْعَبَّاسِ‏ إِنِّی دَخَلْتُ عَلَیْهِ وَ قَدْ شَکَّ النَّاسُ فِی الصَّوْمِ وَ هُوَ وَ اللَّهِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَ صُمْتَ الْیَوْمَ فَقُلْتُ لَا وَ الْمَائِدَةُ بَیْنَ یَدَیْهِ قَالَ فَادْنُ فَکُلْ قَالَ فَدَنَوْتُ فَأَکَلْتُ قَالَ وَ قُلْتُ الصَّوْمُ مَعَکَ وَ الْفِطْرُ مَعَکَ فَقَالَ الرَّجُلُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع تُفْطِرُ یَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فَقَالَ إِی وَ اللَّهِ أَنْ أُفْطِرَ یَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ یُضْرَبَ عُنُقِی.» من بر ابی العباس داخل شدم و مردم شک داشتند که امروز روز عید است که روزه نگیرند یا روزه بگیرند. از امام سوال کرد که شما روزه هستید؟ امام فرمودند: خیر، من روزه نیستم. سفره جلوی ایشان گسترده بود و از ایشان خواسته شد که اگر روزه نیستید از این طعام میل کنید. حضرت فرمود: من کنار سفره نشستم و غذا خوردم و افطار کردم. به خلیفه وقت گفتم روزه دست شماست و اگر حکم کنی ماه رمضان است روزه واجب است و اگر حکم کنی حرام است باید افطار کرد.

ناقل روایت می گوید: من به حضرت گفتم که شما فرموده اید ماه رمضان است پس چگونه روزه ماه رمضان را افطار کردید؟ حضرت در پاسخ فرمودند: بله، روز ماه رمضان را افطار کردم. روزه ماه رمضان را افطار کنم بهتر از این است که گردنم را بزنند. زمانی که پای جان در میان است یک حکم الهی را کنار گذاشتم.

بنابراین این روایات مربوط به تقیه است که چند باب به صورت مفصل مرحوم صاحب وسائل در کتاب امر به معروف و نهی ازمنکر بیان کرده است. در همین کتاب از امام صادق علیه السلام نقل کرده است: « قَالَ الصَّدُوقُ وَ قَالَ الصَّادِقُ ع‏ لَوْ قُلْتُ إِنَّ تَارِکَ‏ التَّقِیَّةِ کَتَارِکِ الصَّلَاةِ لَکُنْتُ صَادِقاً.»؛ اگر بگویم کسی که تقیه را ترک می کند مانند کسی است که نماز را ترک می کند. در روایت دیگری آمده است: «لا دین لمن لا تقیة له»

روایت آخری در همین باب آمده است که خداوند متعال نهی کرده است که از کفار متابعت کنند و نباید کافران را ولی خودشان بگیرند مگر در زمان تقیه که رخصت داده شده است بر خلاف معتقد خودش عمل کند. امام علیه السلام فرموده است در ظاهر طبق عقیده آنان عمل کند ولی در باطن به اعتقاد خودش باقی باشد./ف

مقرر: محسن جوادی صدر

پی نوشت:

[1] . سوره مائده آیه 38

[2] . سوره حجرات آیه 9

[3] . سوره انفال آیه 60

[4] . سوره نساء آیه 102

[5] . وسائل الشیعه ابواب الصلاة، ابواب صلاة الجمعه باب 25 روایت 6

[6] . وسائل الشیعه ج 10 کتاب الصوم ابواب ما یمسک عنه صائم باب 57 روایت1

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۷ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۵:۳۷
طلوع افتاب
۰۶:۱۰:۴۳
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۳۵
غروب آفتاب
۱۹:۵۵:۴۶
اذان مغرب
۲۰:۱۴:۰۲